بخت نصر

از دانشنامه‌ی اسلامی

«بُختُ نُصَّر» یکی از پادشاهان بابل در حدود ۶۰۰ سال پیش از میلاد است. او در زمان حکومتش «اورشلیم» را تصرف کرد و دست به کشتار و ستم یهودیان زد و بسیاری از آنان را به بابل کوچ داد، تا اینکه کوروش پادشاه ایران بر بابل سلطه یافت و یهودیان را از ظلم او رهانید. نام «بخت‌نصر» در قرآن به طور صریح نیامده، ولى در تفاسیر به‌ ویژه‌ تفسیر سوره اسراء از بخت نصر، گاه‌ به‌ عنوان‌ یکى‌ از دو کافری‌ که‌ پادشاهى‌ سراسر زمین‌ را یافت‌، یاد شده‌ است‌.

لغت بخت نصر

این نام در اصل بابلى، با تلفظ «نبوکودورى اوصَّر Nabu - Kudurri - Ussur» متشکل از سه بخش «نبو: الهه حکمت بابلى»، «کودورو: جانشین یامرز» و «اوصّر: حمایت کن» است که در زبان عبرى به صورت «نبوخدناصر» یا «نبوخدراصر» درآمده و در منابع اسلامى نیز به صورت «بُختُ نَصَّر» تغییر یافته ‌است.

در برخی منابع در وجه تسمیه بخت نصر آمده است: «بُخْتُ نَصَرّ مرکب از دو نام بخت (به معنی پسر) و نصر (که نام بتی است) می‌باشد، یعنی پسر بت نصر. گفته می‌شود که او را در حالی که طفلی بیش نبود کنار بت یافته بودند».

علامه قزوینی در مورد نوشتار و تلفظ صحیح این کلمه می‌گوید: صحیح «بُختُ نَصَّر» است - بضم باء موحده و سکون خاء معجمه و ضم تاء مثناة فوقانیه و نون مفتوحه و صاد مشدده مفتوحه - که گاه نیز در کتابت متصل نویسند «بختنصر» و این ارجح و اکثر است در طی عبارات عربی و استعمال این کلمه با الف و لام «بخت النصر» غلط است.

در تاریخ از دو پادشاه به این نام یاد شده، نخستین آن‌ها متعلق به سلسله چهارم بابل و دومی متعلق به سلسله نو بابلی یا کلده است. شخص مورد بحث دومی می‌باشد که شهرت وى بر اثر حمله به اورشلیم (بیت‌المقدس) و بازتاب وسیع آن در کتاب ‌مقدس است.

اقدامات بخت نصر

تصرف بیت‌المقدس

بخت نصر در سال ۶۰۵ ق.م به جنگ فرعون مصر رفت و در حوالی کرکمیش وی را مغلوب ساخت و از آن جمله آنچه را که آن پادشاه در بین‌النهرین و شام و فلسطین داشت متصرف گشته بر آن‌ها خراج گذاشت. او پس از فتح اورشلیم بعضی اهالی من جمله حضرت دانیال علیه‌السلام و برخی پیروانش را به اسیری گرفته به بابل بازگشت.

بخت نصر در مدت فرمانروایی خود، سه بار به اورشلیم حمله و آن را محاصره کرد و مردمان آن را به اسیری به بابل آورد. سپس شخصی به نام صدقیا را حاکم آنجا قرار داد. پس از ده سال صدقیا از اطاعت بُختُ نُصَّر سرباز زد و او برای بار چهارم به آنجا حمله برد. صدقیا را دستگیر و پس از کشتن پسرانش، خود او را نیز به طرز فجیعی شکنجه داد.

ساخت بناهای عجیب

بُختُ نُصَّر برای رضایت خاطر همسرش (دختر هووخشتر پادشاه ماد) باغ‌های مرتفعی را بر تپه‌ای مصنوعی که مردمش ساخته بودند بنا کرد که این باغ‌ها به باغ‌های معلق بابل معروف و از عجایب هفتگانه دنیا به شمار می‌رفتند.

یکی از کارهای مهم دیگرش، ساخت سدی بود که از طرف شمال و جنوب بابل برای حفاظت شهر از دشمن ساخت و این سدّ ممکن بود در موقع تهاجم خارجی، تمام جلگه بابل را از شمال به دریاچه تبدیل سازند.

بخت نصر و حضرت دانیال

شیخ صدوق در کتاب «کمال الدین» به سند خود از امام جواد علیه‌السلام به نقل از پدرانشان تا برسد به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایتی نقل می کند که در ضمن آن آمده است:

«دانیال نبی که حجت وقت بود، نود سال در دست بخت نصر اسیر بود و چون فضل او را دید و شنید که بنى‌اسرائیل انتظار خروج او را دارند و امید فرج را از ظهور او و بدست او می‌جویند، دستور داد او را در چاه وسیعى انداختند و شیرى با او همراه کردند تا او را بخورد ولى شیر نزدیک او نرفت، و دستور داد به او خوراک ندهند ولى خداى تبارک و تعالى بدست یکى از پیغمبران خود خوردنى و نوشیدنى به او می‌رسانید و دانیال روزها روزه بود و شب با خوراکى که براى او ریخته می‌شد، افطار می‌کرد. گرفتارى براى او و قومش سخت شد و کسانى که انتظار او را و ظهورش را داشتند و بیشترشان بر اثر طول غیبت او در دین شک کردند و چون گرفتارى دانیال علیه‌السلام و قومش به نهایت رسید بخت نصر در خواب دید که افواجى از فرشتگان آسمان به چاهى که دانیال در آن بود، فرود آمدند و به او مژده فرج می‌دادند، چون صبح شد از آنچه به دانیال کرده بود پشیمان شد و دستور داد او را از چاه برآوردند و چون بیرون آمد از شکنجه اى که به او داده بود، عذر خواست و او را ناظر کارهاى کشور و قاضى مردم ساخت و هر کس از بنى‌اسرائیل پنهان بود عیان شد و سربلند کردند و دور دانیال علیه‌السلام را گرفتند و یقین به فرج کردند و اندکى بر این وضع گذشت که دانیال وفات کرد».

بخت نصر در قرآن

نام بخت‌نصر در قرآن کریم‌ به طور صریح نیامده است ولى در تفاسیر به‌ ویژه‌ تفسیر سوره اسراء، از بخت نصر، گاه‌ به‌ عنوان‌ یکى‌ از دو کافری‌ که‌ پادشاهى‌ سراسر زمین‌ را یافت‌، یاد شده‌ است‌.

در گزارش‌ها و داستان‌هاى افسانه‌اى بسیارى که تاریخ‌نگاران اسلامى و مفسران درباره بخت‌نصر ارائه داده‌اند، ردپایى از اسفار عهد عتیق، کتب ربانى یهود و نوشته‌هاى ایرانیان قبل از اسلام به چشم مى‌خورد. تأثیر بخت‌نصر در اذهان راویان اسلامى اخبار تا جایى بوده که هر حمله و رویداد ناآشنایى را در برهه‌هاى مختلف تاریخى به وى نسبت مى‌دادند.

در آیات ابتدایى سوره اسراء از دو بار عصیان و استکبار قوم یهود و به سبب آن، دو بار مجازات ایشان یاد شده است: «و‌قَضَینا اِلى بَنى اِسرائیلَ فِى الکتبِ لَتُفسِدُنَّ فِى‌الاَرضِ مَرَّتَینِ ولَتَعلُنَّ عُلُوًّا کبیرا». (سوره اسراء، ۴)

نخستین بار، خداوند گروهى از بندگان نیرومند خود را بر ایشان مسلط مى‌کند: «فَاِذا جاءَ وَعدُ اُولهُما بَعَثنا عَلَیکم عِبادًا لَنا اولى بَأس شَدید فَجاسوا خِللَ الدّیارِ و کانَ وَعدًا مَفعولا» (سوره اسراء، ۵) و پس از چندى دوباره قدرت و مکنتشان را بیش از پیش به آنان بازمى‌گرداند: «ثُمَّ رَدَدنا لَکمُ الکرَّةَ عَلَیهِم و اَمدَدناکم بِاَماول و بَنینَ ‌و جَعَلنکم اَکثَرَ نَفیرا» (سوره اسراء، ۶) تا آن که هنگام وعده (کیفر) دوم، دشمنانشان چنان بر آنان سخت مى‌گیرند که غم و اندوه بر چهره‌هایشان نمایان مى‌شود و آنچه را زیر سلطه گیرند، درهم مى‌کوبند: «...فَاِذا جاءَ وَعدُ الآخِرَةِ لِیَسوءوا وُجوهَکم ولِیَدخُلُوا المَسجِدَ کما دَخَلوهُ اَوَّلَ مَرَّة ولِیُتَبِّروا ما عَلَوا تَتبیرا». (سوره اسراء، ۷)

علامه طباطبائی رحمه الله در مورد این آیات می‌گوید: «از آن روزى که بنى‌اسرائیل استقلال و آقایی یافتند بلا و گرفتارى بسیارى (بیش از دو بلا) بر آن‌ها نازل شده است - به طورى که تاریخ آن‌ها ضبط کرده - و این امکان وجود دارد که آیات مورد بحث را با دو تاى آن‌ها تطبیق داده شود، لیکن آن حادثه اى که به طور مسلم یکى از دو حادثه مورد نظر آیات است، حادثه ای است که به دست بخت نصر (نبوکدنصر) یکى از سلاطین بابل در حدود ششصد سال قبل از میلاد بر آنان آمده است.

وى پادشاهى نیرومند و صاحب شوکت و یکى از ستمکاران عهد خود به شمار مى رفت و در آغاز از بنى‌اسرائیل حمایت مى کرد ولیکن چون از ایشان تمرد و عصیان دید لشکرهاى بى شمار به سرشان گسیل داشت و ایشان را محاصره و شهرهایشان را در هم کوبید و همه را ویران ساخت، مسجد الاقصى را خراب و تورات و کتب انبیاء را طعمه حریق ساخت و مردم را قتل عام نمود، به طورى که جز عده قلیلى از ایشان آن هم از زنان و کودکان و مردان ضعیف، کسى باقى نماند.

باقیمانده ایشان را هم اسیر گرفته و به بابل کوچ داد، بنى‌اسرائیل همچنان در ذلت و خوارى و بى‌کسى در بابل بسر مى بردند و تا بخت‌النصر زنده بود و مدتى بعد از مرگ او، احدى نبود که از ایشان حمایت و دفاع کند تا آن که کسراى کورش یکى از پادشاهان ایران تصمیم گرفت به بابل سفر نموده و آنجا را فتح کند. وقتى فتح کرد نسبت به اسراى بنى‌اسرائیل تلطف و مهربانى نمود و به ایشان اجازه داد تا دوباره به وطن خود سرزمین مقدس بروند و ایشان را در تجدید بناى هیکل (مسجد اقصى) و تجدید بناهاى ویران شده کمک نمود و به عزرا یکى از کاهنان ایشان اجازه داد تا تورات را برایشان بنویسد و این حوادث در حدود چهارصد و پنجاه و اندى قبل از میلاد بود».

سرانجام بخت نصر

گفته شده بخت نصر در اواخر عمر در اثر گناهان بسیار به صورت حیوانی مسخ یا دیوانه شده، خود را گاو می‌پنداشت. برخی سرانجام وی را پس از دوره‌ای مسخ شدن و بخشش از سوی خداوند و بازگشت به هیئت انسانی ذکر کرده‌اند. وی در سال ۵۶۱ قبل از میلاد از دنیا رفت و مدت سلطنتش را چهل و چهار سال ذکر کرده‌اند.

پانویس

  1. بخت نصر، محمدجواد معمورى، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص۳۵۴.
  2. لغت نامه دهخدا به نقل از ناظم الاطباء.
  3. دهخدا به نقل از نامه علامه قزوینی به دکتر معین مورخ ۹ خرداد ۱۳۲۵.
  4. بخت نصر، محمدجواد معمورى، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
  5. لغت نامه دهخدا.
  6. لغت نامه دهخدا.
  7. کمال الدین/ ترجمه کمره اى، اسلامیه-تهران، چاپ: اول، ۱۳۷۷ ش، ج ۱، ص۲۶۳.
  8. بخت نصر، روزبه زرین کوب، دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۱، تاریخ بازیابی: ۱۰ خرداد ۱۳۹۱
  9. بخت نصر، محمدجواد معمورى، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
  10. همان
  11. ترجمه المیزان، ج ۱۳، ص۵۹.
  12. بخت النصر، علی محمودی، دانشنامه پژوهه، بازیابی: ۱۰ خرداد ۱۳۹۱
  13. همان به نقل از قاموس کتاب مقدس، مستر هاکس، تهران، اساطیر، ۱۳۷۷، ص ۸۷۱.

منابع

  • "بخت نصر"، دائرة المعارف قرآن کریم، محمدجواد معمورى.
  • "بخت نصر"، لغت‌نامه دهخدا، دسترس در سایت واژه یاب، تاریخ بازیابی: ۱۰ خرداد ۱۳۹۱.
  • کمال الدین، شیخ صدوق، ترجمه کمره اى، اسلامیه - تهران، چاپ: اول، ۱۳۷۷ ش.
  • "بخت نصر"، روزبه زرین کوب، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۱۱، بازیابی: ۱۰ خرداد ۱۳۹۱.
  • "بخت النصر"، علی محمودی، دانشنامه پژوهه، بازیابی: ۱۰ خرداد ۱۳۹۱.
  • المیزان، علامه طباطبائی، ترجمه سید محمدباقر موسوى همدانى، دفتر انتشارات اسلامى، ۱۳۷۴ ش.